“دکتر مرتضی آقاتهرانی”
توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم. شب اول یه سیاه پوت هم اومد روضه. براش یه مترجم گذاشتیم. شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاه پوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه رو هم برای مراسم بگیریم.
شب آخر 150 تا سیاه پوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم: برای چی میخواین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاه پوستی که شب اول اومده بود روضه! ازش پرسیدم: برای چی شیعه؟!
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون (غلام سیاه امام حسین (علیه السلام)) رو خوندی؛ همونی که وقتی امام سرش رو گذاشت رو پای خودش، سه بار سرش رو انداخت پایین، گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست! ولی امام حسین (علیه السلام) سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد…
من رفتم به این سیاه پوست ها گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره…
ای شاه این غلام که هم رنگ موی توست
عمری دراز شد که هوادار روی توست
رسواتر از سراب شوم، گـَر برانی ام
زیرا که آبروی من، از آبروی توست